جبران خلیل گفت...
استاد نجوم داشت از دنباله دار آیسان و شومیکر-لویی میگفت که رسید به این جمله:«بچه ها هرجرمی به هردلیلی به هر جرم دیگه ای نزدیک شه...تیکه تیکه میشه...»
این حکایت ما ادمهاست...وقتی به یکی نزدیک میشیم بلد نیستیم فاصلمونو حفظ کنیم.اینقد به اون فرد نزدیک میشیم که در نهایت حالمون ازش بهم بخوره...
بقول جبران خلیل جبران:
بگذارید بین باهم بودنتان اندکی فاصله باقی بماند...بگذارید نسیم های آسمانی در میان شما به رقص درآید.به هم عشق بورزید اما از عشق بند نسازید.بهتر آن است که عشق دریایی باشد مواج که ساحل وجود شما را به هم بپیوندد.جام یکدیگر را پر کنید اما هرگز از یک جام ننوشید.نان خود را با معشوق خود تقسیم کنید اما هرگز از یک گرده ی نان نخورید.باهم آواز بخوانید...برقصید و شادمانی کنید.اما تنهایی را از هم نستانید.همانگونه که تارهای چنگ تنها هستند ٬گرچه به یک آهنک مترنم اند.دل خویش را به یک دیگر بدهید اما هنگامی که آن را میگیرید زندانی اش نکنید.زیرا تنها دست های فراخ زندگی ست که میتواند دل های شمارا در خود نگه دارد.در کنار هم بایستید اما نه بسیار تنگاتنگ...زیرا ستون های معبد دور از هم می ایستند و درخت بلوط و درخت سرو در سایه ی یکدیگر هر گز نمی بالند.
+گفتم اگه ده سال بعد اسممو بشنوی چی میاد تو ذهنت؟
گفت:یه دندون پزشک موفق. یه دختر خوشحال . کسی ک عاشق کار و خانواده شه. یه گنجشکی ک پرید:)
+نازنین و انوشه فارغ التحصیل شدند و از بیرجند خواهند رفت...
+رفتیم صخره نوردی...عالی بود.
- ۹۵/۰۳/۱۵
- ۹۵۹ نمایش
تجربه گاه تلخ است و گاه شیرین،همیشه سعی کردم از تلخها درس بگیرم و با شیرینها خاطره بسازم.