از محدودیت بیزارم
بخوانید محدودیت های جالب انسان را...
از لحظه ای که متولد شدم دلم میخاست هنجار شکن باشم.محدود نباشم...دوران بچگیم پر بود از این اتفاقات...پر بود از عصبانیت مادر و پدرم...خیلی کارا رو کردم خیلی کارا هم...نشد!هیچوقت دوست ندارم یکی بالای سرم وایسه بگه فلان کارو نکن.دلم میخاست آزاد باشم.بنظرم ما تو ایران یاد گرفتیم با محدودیت بزرگ شیم!و از قوانین غیر منطقی متنفرم...هیچوقت تو کتم نمیره.
از دوران کودکی که بگذریم...وارد دبستان شدم.بزرگترین معضلم این بود نمیتونستم ناخن کوتاه رو تحمل کنم.اینکه تا ته ناخن رو بگیرم و انگشتم زخم شه...
تو دوران راهنمایی...علاوه بر ناخن...معضل گوشی موبایل داشتم!اعتراف میکنم اون روزی که سر کلاس ریاضی مبتکران !هندزفری تو گوشم بود و آهنگ گوش میکردمو خانم ابوی برداشت گفت که:" من حواسم به همه چی هست.حتی پشه تو کلاس درسم پر بزنه متوجه می شوم"و من سرمو تکون میدادم و نیشخند می زدم که کجای کاری...از اول کلاست دارم آهنگ گوش میکنم اصلا فکر نمیکردم که یه همکلاسی نامرد منو لو بده و ماه بعدش مدیر مدرسه خفتم کنه که چرا موبایل داری...
تو دوران دبیرستان علاوه بر ناخن و موبایل...ابرو و قدوعرض مانتو و مقنعه ی طلبگی اضافه شد!همیشه ناخن گیر داشتم همراهم.در مورد موبایلمم محتاط بودم.مانتوهام مشکلی نداشت اما واقعا از پوشیدن مقنعه چونه دار متنفر بودم!واقعا خیلی زشته امریکا داره به این سرعت پیشرفت می کنه و ...بعد ناظم دبیرستان های ایران جلو در مدرسه بچه هارو چک کنن که کی ابروهاشو برداشته کی برنداشته!چرا سر صف نیومدی؟چرا ده دقیقه تاخیر داشتی؟چرا ...؟چرا...؟
هر لحظه منتظر بودم که دانشجو بشم.فرج حاصل شد و اومدم اینجا...اما متوجه شدم که محدودیت ها تمومی ندارن.تو بااااید ساعت هشت شب خابگاه باشی...تو باااید همونی باشی که هراستیا!!! میخان.تو باااید...شاید بنظر من خیلی احمقانه بنظر بیاد که به پوشیدن شلوار لی آبی آسمونی گیر بدن!به اینکه چرا مانتوت این رنگیه؟چرا کفشات...اما واقعا بنظر خودشون احمقانه نیست؟خداروشکر من هیچوقت با این جماعت جاهل سروکاری نداشتم :)
هر لحظه منتظرم درسم تموم بشه و واسه خودم زندگی کنم...به دور از محدودیت های پست این چنینی...اما واقعا مامان میذاره؟:)
اصلا یکی از دلایلی که نمیخام تا سال ها به ازدواج فکر کنم همین محدودیت های بعد از ازدواج هست.مخصوصن در فرهنگ ما که زنها همیشه ضعیف شمرده شدن...(فرهنگ غرب هم بهتر ازین نیست!)
متنفرم از اینکه پرنده تو قفس باشه.نمیخام تو قفس باشم.اما بال پرواز هم ندارم...خیلی کارا تو دنیا هست که باید تجربه کنم.باید بجنگم.فتح کنم.پیروز شم... دکتر بشکار میگفت:" یه فرد masterمرزهای علم رو جابه جا می کنه"...اما من...من فقط می خام مرزهای زندگی حودمو جابه جا کنم و ناتوانم...مرزهای افکارم ، بینشم ، جهان بینیم رو میخام بشکنم...دلم میخاد طی الارض کنم!دلم میخاد همه توانایی هام ...استعداد هام ...(البته اگه دارم!) شکوفا شه...
شنیدستم که دکتر شریعتی جمله ای با این مضمون گفته که انسانها چهار زندان رو تجربه می کنن.تاریخ ، طبیعت ،جامعه و خود...دارم فکر میکنم از زندان خودم که خودمو بکشم بیرون با این دنیای غم زده چه کنم؟
بشنوید ! با صدای احمد شاملوی عزیز...
در اینجا چار زندان است
به هر زندان دو چندان نقب،
در هر نقب چندین حجره،
در هر حجره چندین مرد
در زنجیر...
از این زنجیریان،
یک تن، زنش را در تب تاریک بهتانی
به ضرب دشنه ای کشته است.
از این مردان،
یکی، در ظهر تابستان سوزان،
نان فرزندان خودرا،
بر سر برزن، به خون نان فروش سخت دندان گرد آغشته است
از اینان، چند کس،
در خلوت یک روز باران ریز،
بر راه ربا خواری نشسته اند
کسانی، در سکوت کوچه،
از دیوار کوتاهی به روی بام جستند
کسانی، نیم شب،
در گورهای تازه،
دندان طلای مردگان را می شکسته اند.
من اما هیچ کس را
در شبی تاریک و توفانی نکشتم
من اما راه بر مردی ربا خواری نبستم
من اما نیمه های شب ز بامی بر سر بامی نجستم .
در این جا چار زندان است
به هر زندان دو چندان نقب و
در هر نقب چندین حجره،
در هر حجره چندین مرد در زنجیر...
در این زنجیریان هستند مردانی
که مردار زنان را دوست می دارند.
در این زنجیریان هستند مردانی
که در رویایشان هر شب زنی
در وحشت مرگ از جگر بر می کشد فریاد.
من اما در زنان چیزی نمی یابم
- گر آن همزاد را روزی نیابم ناگهان، خاموش -
من اما در دل کهسار رویاهای خود،
جز انعکاس سرد آهنگ صبور این علف های بیابانی
که میرویند و می خشکند و می پوسند و می ریزند،
با چیزی ندارم گوش.
مرا گر خود نبود این بند،
شاید بامدادی همچو یادی دور و لغزان،
می گذشتم از تراز خاک سرد پست...
جرم این است...جرم این است...
+گفت: به نظر من اگه نمازو سر وقت نخونی حداکثر تا یک ساعت قضا میشه!
خیلی اگرسیو جواب دادم که:به نظر من تو بهتره نظرتو واسه خودت نگه داری در این موارد:)
- ۹۵/۱۱/۱۵
- ۹۹۵ نمایش