گلیومای افکار یک دندانپزشک

گلیومای افکار یک دندانپزشک

دل آدمیزاد همچون گنجشک است...روزی هفت مرتبه دگرگون می شود...

موجودی آبانی...با دلی بارانی...انسانی فانی...درجستجوی شادی های آنی...
+۱۵ام و ۳۰ام هرماه انشاءالله آپ میشویم:))

آخرین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

گنجشک جان روی ماه خداوند راببوس!

شنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۴، ۱۱:۰۲ ب.ظ

+ دکمه!

دکمه ها هم دل دارن.هردکمه واسه خودش یه قصه داره.مثل آدما.مثل خونه ها.مثل همه چیز.هیچ وقت نباید دکمه ها رو دست کم گرفت.دکمه ها توی دلشون یه حرفایی نهفته اس.حرفایی که باید کمی دقت کنی تا متوجه بشی.حرف بعضی از دکمه ها آهسته اس.بعضیام بلند...بعضیاشون حرفای عجیب غریب می زنن.حرفای بعضیاشونم معمولیه.حرف بعضی دکمه ها رو سخت میشه فهمید.بعضیاشون از دل یک کتاب یا فیلم اومدن بیرون.بعضیاشون آدمو یاد یه دوست میندازن.بعضیاشونم یاد یه دشمن که نباید فراموشش کرد.بعضیاشون میخان یه چیزیو به بقیه یادآوری کنن.شایدم میخان یه چیز دیگه رو فراموش کنی.خلاصه دکمه ها هم واسه خودشون یه دنیایی دارن.گاهی به دکمه ها نگاه کن!

+دوستی درشبی سرد زمستانی دکمه ای هدیه داد...گنجشک جان!فقط میتونم بگم هدیه ی خوبی بود.ممنون.

+بدون تو احساسات امروزم پوسته خالی احساسات گذشته خواهد بود... بی تو احساسات امروزم تبلوری خشک و سرد از احساسات گذشته ام خواهد بود...«فیلم: سرگذشت شگفت انگیز امیلی پولن»

+توراه بیرجند مشهد نصفه دیدمش!جمله اش آشنا بود...

+حرف
حرفِ او بود
چون دوستش داشتم
آخرین بار گفت:
از این به بعد
قرار،بی قرار!
حرف
حرفِ او بود
از آن به بعد
من
بیقرار
بیقرار
بیقرار

+میدونید این متنه چی میگفت؟

می گفت ادما اشتباه می کنن.بیجا کردن اشتباه کردن. نباید اشتباه می کردن.باید دعواشون کرد پوستشون رو هم کند.ولی
ولی باید هواشونو داشت تنها نشن.
تنها بشن می شکنن
اشتباه کردن
جرم که نکردن
+گفت: ولی من بازم تو کتم نمیره کسیو بیشتر از خودم دوست داشته باشم.عاشقش نبودم.اگه بخوام رک بگم وسیله ای بود برای زندگی بهتر...منم برای اون همینطور...
و هزاران رابطه دیگر همینجور...
بعد گفت:مطمئنم هیچوقت اون حس با هیچ زنی برام تداعی نمیشه.بخاطر همین شاید بهتر باشه نرم سمت ازدواج.اونقد خوب بود اون سه سال برام که بعد و قبلش یادم نمیاد که چطوری زندگی کردم.حس اولین لحظات شکل گرفتن رابطه ... اولین بارایی که ابراز علاقه می کنی...
یاد این جمله ات افتادم گه میگفتی:همیشه اولین ها فرق دارن...موندگارن.فراموششون نمیشه کرد!
+کتاب میخوانیم: روی ماه خداوند را ببوس! نوشته ی مصطفی مستور...
رادیو را روشن می کنم.بعد از موزیک کوتاهی برنامه ی قصه شب رادیو برای کودکان شروع می شود.پلک هام سنگین شده اند.خانم قصه گو به همه بچه های شنونده سلام می کند...
قصه درباره گنجشک و کرم ابریشمی است که رو درخت توتی با هم زندگی می کردا اند.کرم دوست داشت مثل گنجشک پرواز کند.اما نمی توانست.یک روز گنجشک او را با نوک تیز و کوچک اش گرفت و پرواز کرد.اما تیزی منقار گنجشک  ، بدن نرم کرم ابریشم را زخمی کرد.کرم به گنجشک گفت دلش میخواهد خودش پرواز کند نه اینکه گنجشک اورا پرواز دهد...چند روز بود گنجشک کوچولو کرم ابریشم را گم کرده بود و با اینکه کل جنگل را گشته بود اما او را پیدا نکرده بود.تا اینکه یک روز پروانه ی زیبایی آمد و آمد و آمد و کنار گنجشک کوچولو روی شاخه توت نشست.پروانه خانم به گنجشک کوچولو سلام کرد و گفت مرا میشناسی؟گنجشک کوچولو گفت :نه.تاحالا شما را ندیده ام. چروانه گفت:چطور مرا نمیشناسی؟من همان کرم ابریشم هستم.مدتی توی پیله ای که ساخته بودم زندگی کردم و بعد تبدیل شدم به پروانه...
خداوندی هست؟خداوندی نیست؟تلفن زنگ می زند و من بی حوصله گوشی را برمیدارم... 

دکمه جان من!

  • ۹۴/۱۱/۰۳
  • ۸۰۲ نمایش
  • مجسمه ی متفکر :)

نظرات (۴)

راست میگه! اولین ها هیچ وقت فراموش نمیشن!
اما دروغ میگه! اینکه دیگه هیچکس مث اون پیدا نمیشه! فقط زمین هشت میلیارد آدم داره با هشت میلیارد تیپ مختلف! حتما پیدا میشه!
شاید دیگه ازدواج نکنه!؟؟ اما شکی ندارم روزی به جایی میرسه که راهیی جز ازدواج نمیبینه! حالا یا به زور، یا با درک خودش!
دکتر جان! زمان خیلی چیزا رو عوض می کنه! زمانی که الان از معادلات نوین کیهان شناختی حذف شده! و این زمان رو برای ما مبهم تر میکنه! حالا یا زمان یا هر گوفت دیگه ای! همه چیز رو عوض می کنه! تو رو! منو! همسایه رو! استاد رو! حتی شاید خدا رو .....
یاد این جمله ات افتادم گه میگفتی:همیشه اولین ها فرق دارن...موندگارن.فراموششون نمیشه کرد!
بیچاره اونایی که برای اولین ادم زندگیشون چندمی هستن :(
بی تو احساسات امروزم تبلوری خشک و سرد از احساسات گذشته ام خواهد بود لایک
+حرف
حرفِ او بود
چون دوستش داشتم
آخرین بار گفت:
از این به بعد
قرار،بی قرار!
حرف
حرفِ او بود
از آن به بعد
من
بیقرار
بیقرار
بیقرار
لایک
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">