کوفت
يكشنبه, ۶ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۴۳ ب.ظ
پیراهن نگاه مرا مکش از پشت که برمیگردم
بیخیال تمام عزیزی های مصر و یعقوب های چشم به راه
چنان در آغوش می فشارمت
که هفتاد و هفت سال تمام باران ببارد و گندم درو کنیم...
+من ندانم اندرون «کوفت» من چه نهفته اس که هربار گفتم کوفت!
گفتند:
-ای جانم!
-درگیر کوفت گفتنتم:-D
-دلم واسه کوفتت تنگ شده بود...
- ۹۴/۱۰/۰۶
- ۶۷۸ نمایش